ميگذره ...
درباره وبلاگ


دوستي واژه زيباييست كه هر كه دركش كرد تركش نكرد

پيوندها
اينجا همه چي در همه
دنياي عكس(خودم)
عشق ممنوع
گلهای غربت
امیــــــــ♥ــ ـر تتـــــ♥ــــلو
I believe my God ; I know one day come
کلبه عشق(سارا)
سوزی دل
زندگی خسته ام، وایسا پیاده شم
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ميگذره ... و آدرس haninice.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 19154
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


صدایاب

كد ماوس


IranSkin go Up

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید






نويسندگان
هانيه عزيزي

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 25 فروردين 1398برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : هانيه عزيزي

سلام

ممنون كه به وبلاگ جديدم سر زديد.

لطفا وبلاگ جدیدمو با اسم "میگذره ..." بلینکید.

و  وبلاگ قبلي رو با نام "دنیای عکس"

دوستون دارم

 
دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : هانيه عزيزي

خدایاکفرنمیگویم پریشانم چه میخواهی توازجانم
مرابی انکه خودخواهم اسیرزندگی کردی
خداونداتومسولی.....
خداوندااگرروزی بشرگردی
پشیمان میشوی ازقصه ی خلقت ازاین بودن ازاین عادت....
خداونداتومیدانی که انسان بودن وماندن دراین دنیاچه دشواراست
چه زجری میکشدانکس که انسان است وازاحساس سرشاراست(دکترعلی شریعتی)

 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:35 :: نويسنده : هانيه عزيزي

 

صبر کن ای سهراب . . .!!!  قایقت جا دارد . . .!؟؟

آری تو راست می گویی آسمان مال من است

پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است

اما سهراب تو قضاوت کن . . . بر دل سنگ زمین جای من است!!!

من نمی دانم که چرا این مردم ، دانه های دلشان پیدا نیست.

صبر کن ای سهراب . . .!!!  قایقت جا دارد . . . !؟؟

من هم از همهمه ی اهل زمین بیزارم 

 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : هانيه عزيزي

 

دل تنگی ات ارزانیه خودت…

خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی انکه سراغی از این دل اواره بگیری

میگویی دلم برایت تنگ است…

یا مرا ب بازی گرفته ای

یا معنی واژه ها را خوب نمیدانی…

دل تنگی ات ارزانیه خودت….

 
یک شنبه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 2:9 :: نويسنده : هانيه عزيزي

 

گریزانم ازاین مردم که با من

به ظاهر همدم و یکرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت

               به دامانم دو صدﭘیرایه بستند         

از این مردم که تا شعرم شنیدند

برویم چون گلی خوشبو شکفتند

ولی آن دم که در خلوت نشستند

مرا دیوانه ای بد نام گفتند

فروغ فرخزاد

 

 
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 18:40 :: نويسنده : هانيه عزيزي

وقتی که سنگ کوچک در فکر آسمان بود

در پهن دشت گیتی تنها و بی نشان بود

هر شب ستاره ها را یک یک شماره میکرد

شب تا سحر همیشه در این شمارگان بود

یک شب ستاره ای دور او را به چشمکی خواند

این ماجرای ساده آغاز داستان بود

حس کرد سنگ کوچک قلبش سکون  ندارد

هر چند تا به آنوقت بی حس و بی تکان بود

جوشید در دل سنگ چیزی شبیه امید

این حس خوابگون عشق جادوی جاودان بود

سنگ غریب کوچک خود را دوباره تا یافت

درگیر و دار عشقی پر شور و بیکران بود

زین سوی او اسیرس در مشت تیره خاک

اما ستاره ی سرخ آنسوی کهکشان بود

بسیار آرزو کرد تا یک پرنده باشد

آن شب که بخت با او همراه و مهربان بود

می خواست پر گشاید تا اوج تا ستاره

اما برای پرواز این بارها گران بود

با حالتی پر از درد رو سوی آسمان کرد

اما ستاره دیگر از چشم ها نهان بود

فهمید سنگ عاشق پایان راه اینجاست

شاید ستاره عشق از سنگ بهتران بود

آرام در دل سنگ گویی  شکست چیزی

یک جوی کوچک اکنون از سینه اش روان بود

 
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 18:36 :: نويسنده : هانيه عزيزي

حرف تازه ای برای گفتن ندارم
در فکرهایم
زنی زندگی می کند
که برای روزهای مرده اش کفن می دوزد
و فکر می کنم
چقدر شبیه شده ام
به زن چروک توی آیینه
و چقدر سقف این اتاق کوتاه است!

 

کافیست تا جواب سلامی را بدهی؛
تا ببینی چگونه دندان ها برای تنت تیز میشود..
ایرانِ امـــروزِ من, گربه نیست؛ گرگ است...!!!

 

سرد بود... نیامدی! سرد است... نمی آیی!

من همچنان دخترِ روزهای سختم و تو... رهگذرِ روزهای سرد!!!

و چقدر سوگند من به باران، حقیقت داشت!

گفته بودم که به باران قسم، می روی!!!

 

 

به گریه هام طعنه نزن

یه روز توام تنها میشی

مثل من و آرزوهام

 خسته از این شبها میشی

چه خوب میشد باز دوباره

روزامون آفتابی میشد

آسمون دلم بازم

با خنده هات آبی میشد

 
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 18:35 :: نويسنده : هانيه عزيزي

باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:من تنها نیستم تنها منتظرم

 

تنها که باشی سیگار را بهتر میفهمی ،

تنها که باشی بیشتر کتاب میخوانی ،

تنها که باشی فیلم را بهتر میبینی ،

تنها که باشی قهوه ات هرگز سرد نمی شود،

تنها که باشی دیرتر شب می شود ،

تنها که باشی موهایت را مرتب نمی کنی ،

تنها که باشی شیشه عطرت پُر باقی می ماند ،

تنها که باشی هیچ چیز خنده دار نیست ...

تنهایی خوبه ... اما ...!!!!؟!!!!

فرقی نمی کند !!

بگویم و بدانی ! ...

یا ...

نگویم و بدانی ! ...

ففاصله دورت نمی کند !!! ...

در خوب ترین جای جهان جا داری ! ...

جایی که دست هیچ کس به تو نمی رسد :

دلم !!! ...

آدم های این سرزمین سردند ...

نگاه هایشان حرفهایشان

همه بوی سردی می دهد

عشق در این سرزمین بی معناست

فقط محبتشان این است که

برای زخم هایت نمکدان می آورند

همین

اگر دیوانگی نیست پس چیست ؟

وقتی در این دنیای به این بزرگی ...

دلت فقط هوای یک نفر را میکند ......

مـــن اهـــل دیـــاری هستــــم کــــه

پســـر و دختــــر هـــا

بـــا چنـــد جملـــه عربـــی بــه هـــم محـــرم مــی شـونـــد

امـا بــا یــک دنــیــــــا عشــــــق نـــــــه !!!

بودم و
تو
و یک عالمه حرف…
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!
کاش بودی و
می فهمیدی
وقت دلتنگی
یک آه
چقدر وزن دارد…

 

 

"خدا"
بغضم رابرگردان
گریه سبکم نمی کند!
فقط خیس می شوم

 
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 18:27 :: نويسنده : هانيه عزيزي

چشم من بیا منو یاری بکن
 گونه هام خشکیده شد ، کاری بکن
 غیر گریه مگه کاری می شه کرد
 کاری از ما نمی آد ، زاری بکن
اون که رفته ،
دیگه هیچ وقت نمی آد
 تا قیامت دل من گریه می خواد
هر چی دریا و زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا
 کاشکی می داد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گریه کنن
اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت ،‌ دل من گریه می خواد
قصه ی گذشته های خوب من
خیلی
زود مثل یه خواب تموم شدن
حالا باید سر رو زانوم بذارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیچ کی مثل من غم نداره
 مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای دردمه
چرا چشمم اشکشو کم می آره
خورشید روشن ما رو دزدیدن
زیر اون ابرای سنگین کشیدن
همه جا رنگ سیاه
ماتمه
فرصت موندنمون خیلی کمه
اون که رفته ،‌ دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد
سرنوشت چشاش کوره نمی بینه
زخم خنجرش می مونه تو سینه
لب بسته سینه ی غرق به خون
قصه ی موندن آدم ها اینه
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت ، دل من گریه
می خواد

داریوش

 

 
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : هانيه عزيزي

حرفامو میشنوی از لابلای شعر اینجوری بهتره

اما بدون هنوز شبهام بدون اشک محال بگذره

بودی کنار من اما چه سوت و کور من بودمو خودم

با این همه ولی از گوشه گیریات خسته نمیشدم

تو با خودم که هیچ با سایه ی منم حرفی نمیزدی

با این همه ولی به شب نشینی دلم خوش اومدی

از چی برات بگم وقتی نگفته هام با من آجین شده

حس میکنم دلم غمگین ترین دله روی زمین شده

روزا که میگذرن اما محاله که حسم عوض بشه

آخه هر شب یه ذره شعر روح خرابمو سمت تو میکشه

امشب قراره که با خاطرات تو بازم بشینمو باز دردو دل کنم

با کاغذای شعر صبحو ببینمو غرق خودم بشم

با قطره های اشک رو کاغذای خیس

این بیت آخره اما همیشه شعر پایان قصه نیست

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد